گذار - درد را باید گفت ...

وبلاگ شخصی مهندس حامد محقق

گذار - درد را باید گفت ...

وبلاگ شخصی مهندس حامد محقق

مقاله - نظام سلطانی یا وضعیت سلطانی؟ ، علیرضا علوی تبار

 

¤نظام سلطانی یا وضعیت سلطانی؟

? علیرضا علوی تبار

 

 ±تلاش برای تحلیل علمی یک پدیده یعنی تلاش برای آنکه این پدیده را مصداقی از یک نظم عام و کلی قرار داده و آن را در قالب مفاهیم و سازههای موجود در یک نظریه توصیف کنیم. در مورد پدیدههای سیاسی نیز هنگامی میتوان از تبیین (بیان چراییها و چگونگیها) علمی سخن گفت که بتوان از مفاهیم و سازههای موجود در یک نظریه کمک گرفته و با طبقه بندی دادهها میان آنها ارتباطی منطقی و متکی بر نظریه ایجاد کرد.

 

 

ارزیابی اجمالی مجموعه تحلیلهای ارایه شده درمورد تحولات سیاسی کشورمان نشان میدهد که نظریههای برآمده از چارچوب نظری پرورده شده توسط ماکس وبر کارآیی بسیاری در ایجاد فهم عمیقتر از این وقایع و قدرت پیشبینی بیشتر در مورد آنها را فراهم می آورد. یکی از مفاهیم برگرفته از چارچوب نظری «وبر» و شارحان و توسعهدهندگان دیدگاههای او که در سالهای اخیر برای تحلیل تحولات سیاسی ایران بهکار گرفته شده است، مفهوم نظام سلطانی (Sultanistic regime) است. صاحبنظران مفهوم نظام سلطانی را برای تحلیل نظام پهلوی در ایران به گونهای موافق بکار گرفته اند. (هوشنگ شهابی و خوان لیتر، 369:1380). طی سالهای اخیر این تمایل دیده شده است که این مفهوم را برای درک تحولات پنج ساله اخیر نیز به کار گیرند. ضمن تایید مفید بودن این چارچوب مفهومی میکوشم تا با افزودن برخی توضیحات مفهوم نظری دیگری را طرح کرده و آن را برای درک بهتر آرایش نیروهای سیاسی کشور به کار گیرم.
در کاربرد «وبر» و شارحانش نظام سلطانی برای نامیدن نظام سیاسی بهکار میرود که چند مشخصه اصلی دارد.
نخستین ویژگی تیرهشدن مرز میان نظام و حکومت است. در شرایط غیرسلطانی امکان تغییر حکومتگران بدون تغییر اساسی نظام اعمال سلطه مانند دیوانسالاری حرفهای، نیروهای مسلح و دستگاه قضایی وجود دارد، اما این جدایی در نظامهای سلطانی به وضوح و روشنی مشخص نیست. دومین ویژگی نظامهای سلطانی «شخصگرایی» آنهاست. این شخصگرایی دو جنبه دارد: یکی کیش شخصیت پیرامون یک فرد و دیگری گرایش به سوی دودمان گرایی. علاوه بر تلاش برای محوریت بخشیدن به یک فرد تلاش برای برجسته کردن نقش اعضای خانواده این شخص از خصوصیات نظامهای سلطانی است. ویژگی سوم نظامهای سلطانی «ریاکاری قانونی» است. به این معنا که در نظامهای سلطانی ظاهراً به قانون اساسی که از نظامهای پیش از خود به ارث بردهاند، احترام میگذارند. حتی در این نظامها گاه «شبه مخالف» هم وجود دارد و اغلب تخلفات در پوششی از قانون تحقق مییابند. ویژگی چهارم این نظامها «پایگاههای اجتماعی محدود» آنها است. اغلب فرمانروایان نظامهای سلطانی نخستینبار با حمایت گروههای کاملاً مشخص به قدرت میرسند، اما به تدریج بسیاری از حمایتهای اجتماعی اولیهشان را از دست میدهند و به گونهای افزاینده بر ترکیبی از ترس و پاداش متکی میشوند. ویژگی پنجم این نظامها «سرمایهداری تحریف شده» است.
ظاهر نظامهای سلطانی، سرمایهدارانه است. اما نه از تقدس مالکیت خصوصی در آنها خبری هست و نه از عملکرد بازار در تخصیص منابع، فرصتها و سودها، دخالت خودسرانه و تصرف در اموال مردم از طریق زور و بدون پرداخت غرامت از ویژگیهای این نظامهاست. بهترین منبع در زبان فارسی برای توضیح این ویژگیها کتاب «نظامهای سلطانی» گردآوری شده توسط هوشنگ شهابی و خوان لینز و ترجمه منوچهر صبوری است که در سال 1380 توسط انتشارات شیرازه چاپ شده است. نکتهای که میخواهم به آن اشاره کنم این است که وضعیت کنونی ما و تحولاتآن را بیش از آنکه بتوان با کمک مفهوم «نظام سلطانی» توضیح داد باید با کمک وضعیت سلطانی (Sultanistic situation) توضیح داد. مفهوم وضعیت سلطانی از بررسی وضعیت اداره کشور اسپانیا در آخرین مرحله حکومت فرانکو، شوروی درسالهای آخر برژنف و ترنس در سالهای آخر ؟؟؟؟ گرفته شده است. همانطور که مشاهده میشود نظامهای مختلف و گوناگون سیاسی ممکن است در وضعیتی قرار گیرند که خصوصیات مشاهبی از خود نشان داده که به وضعیت سلطانی مشهور است.
وضعیت سلطانی معمولاً انحراف از هنجارهای پیشین تلقی میشود و مهمتر آنکه یک موقعیت «گذرا» و «موقت» است. وضعیت سلطانی دیر یا زود به یکی از سه نظام مستقر تبدیل میگردد. یا به نظامهای سلطانی با ویژگیهای پیشگفته تبدیل میشود، یا به یک نظام اقتدارگرای غیرسلطانی (مثلاً ارتشسالاری)، و یا به مردمسالاری. روشن است که در وضعیت سلطانی وظیفه یک نیروی طرفداران دموکراسی، تلاش برای کاهش احتمال دو گزینه نظام سلطانی و نظام اقتداگراری غیرسلطانی و افزایش احتمال نظام دموکراتیک است. در وضعیت سلطانی متناسب با گزینههای آینده نیروهای سیاسی به طور کلی به سه جریان: طرفداران مردمسالاری، طرفداران نظام اقتدارگرای غیرسلطانی و طرفداران نظام سلطانی تقسیم میشوند.
نکته مهم این است که همه مخالفان نظام سلطانی لزوماً طرفداران دموکراسی و گذار به دموکراسی نیستند. طرفداران انواع نظامهای اقتدارگرای غیرسلطانی ممکن است با تحقق ویژگیهای نظام سلطانی مخالفت کنند.
یکی از پرسشهایی که پاسخ به آن میتوان فعالان سیاسی طرفدار مردمسالای را در وضعیتهای سلطانی برای طراحی راهبرد مناسب سیاسی یاری نماید، این پرسش است که چه عواملی موجب تبدیل « وضعیت سلطانی» به «نظام سلطانی» میشوند و یا این تبدیل را تسهیل مینمایند. شناخت این عوامل میتوانند تعیین کند که باید حساسیت را متوجه چه عواملی بنمائیم. صاحبنظران از چند عامل مهم در این زمینه سخن میگویند. یکی از این عوامل اقتصاد رانتی است. حکومتهای رانتبگیر که در آنها نظام وابسته به سنت نیست، بلکه بر فروش منابع طبیعی استوار است، بیشنه مستعد تبدیل به نظامهای سلطانیاند. یکی دیگر از عوامل تقویتکننده گزینه نظام سلطانی «بحران حاکمیت» است. کشورهایی که حاکمیت ملیشان توسط قدرتهای بزرگ مورد بیتوجه قرار میگیرد و استقلال یا تمامیت ارضیشان مورد تهاجم دیگران واقع میشود، آمادگی بیشتری برای تبدیل شدن به یک نظام سلطانی از خود نشان دادهاند. مداخله خارجی میتواند زمینه قدرتگیری نظام سلطانی را فراهم سازد. وجود خصیصههای روانی و شخصیتی مناسب میان زمامداران نیز از جمله عواملی است که بسترساز نظام سلطانیاند. زمامداران بیاعتماد، کینهجو، خودفریب و فاقد اصول اخلاقی که از فقدان اعتماد به نفس هم رنج میبرند، بهتر میتوانند زمینه را برای ایجاد نظام سلطانی تسهیل کنند. به عوامل فوق باید زمینههای مساعد قانونی را نیز افزد. گاه نهادهای پذیرفته شده در قوانین اساسی کشورها زمینه را برای این گذار فراهم مینمایند.
نکتهای که باید بر موارد فوق افزود، بیاعتبار شدن ایدئولوژی حاکم در حکومتهای ایدئولوژیک است. در حکومتهای ایدئولوژیک هنام انحطاط ایدئولوژی حاکم زمینه برای سلطانیسم فراهم میشود. طرد افراد ایدئولوژیک و جایگزینی آنها توسط فرصتطلبان از دلایل و همچنین عوارض این انحطاط است. اگر با این مقدمه که ما در «وضعیت سلطانی» قرار داریم و هنوز به یک «نظام سلطانی» تبدیل نشدهایم، موافق باشیم، به طور منطقی برخی از نتایج را میتوانیم بر این مقدمه استوار کنیم.
یکم. در وضعیت سلطانی نیروهای سیاسی در قالب سه قطب (طرفداران مردمسالاری، اقتدارگرایی غیر سلطانی و گرایش به سوی نظام سلطانی) سامان یافته و به مبارزه و رقابت سیاسی میپردازند. برای نیروهای طرفدار مردمسالاری مهم است که مخالفت با طرفداران نظام سلطانی را لزوماً به معنای دموکرات بودن نیروهای سیاسی تلقی نکنند.
دوم. نیروهای طرفدار مردمسالاری علاوه بر تاکید بر ویژگیهای نظام دموکراتیک (حکومت شفاف و پاسخگو، جامعه مدنی توسعه یافته، رعایت حقوق مدنی و سیاسی مردم و انتخابات آزاد و منصفانه) باید با عوامل زمینهساز گذر به نظام سلطانی نیز مقابله نمایند. به همین دلیل این نیروها وارد درگیری در دو جبهه متفاوت اما مرتبط میشوند. مقابله با اقتدارگرایی از یک سو و مقابله با عناصر خاص نظام سلطانی از سوی دیگر.
بهطور مثال در چنین شرایطی دفاع از سازمانها و نهادهایی که بر مبنای اقتدار دیوانسالاری و عقلایی سامان یافتهاند و خدمات خاص تخصصی ارایه میدهند (مانند سازمان برنامه و بودجه) از اهمیت ویژهای برخوردار میشود.
سوم. وضعیت سلطانی کاملاً مستعد رفتن به سوی وضعیت بحرانی است. برای مقابله با چنین وضعیتی جایگزینی آماده و گسترده و گوش به زنگ ضرورتی اساسی دارد.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد