گذار - درد را باید گفت ...

وبلاگ شخصی مهندس حامد محقق

گذار - درد را باید گفت ...

وبلاگ شخصی مهندس حامد محقق

مقاله - جهانی شدن و آینده فرهنگ های بومی ، مهندس وحید دهقانی

 

¤مقاله - جهانی شدن و آینده فرهنگ های بومی

 ? مهندس وحید دهقانی

 

 

èمقاله ذیل ، مقاله ای ارزشمند و درخور توجه ، از شماره چهارم نشریه وزین دانشجویی « ستارخان » دانشگاه تبریز  ، اقتباس شده  که به قلم دوست عزیز و گرانقدرم جناب آقای مهندس دهقانی به رشته تحریر در آمده است. از حضرت ایشان که این مقاله را در اختیار اینجانب قرار دادند ، بی نهایت سپاسگزار بوده و امیدوارم که هماره در سایه الطاف بیکران ایزدی موفق باشند. نظر به اهمیت مقاله و دید عمیق و دقیق به یکی از مهمترین مقولات جامعه امروز ما ، متن مقاله با کمال امانتداری تقدیم می گردد. گفتنی است که این شماره نشریه «ستارخان » ، از سوی مدیریت فرهنگی و حراست دانشگاه  تبریز منع انتشار شده است.

 

 ²مقدمه:

در طول تاریخ بشری ، پدیده هایی رخ داده اند که به مانند نقطه عطف  ، بر مسیر زندگی انسان سایه انداخته و روند زندگی آن را تغییر داده است. به عنوان مثال؛ انقلاب کشاورزی ( روی آوردن انسان باستان از دامپروری به کشاورزی ) و انقلاب صنعتی هر یک در دوره ای خاص ، ظهور کرده و تاثیرات عمیقی بر نحوه زندگی انسان گذاشته اند.اما آنچه در یک قرن اخیر ، جهان را به یکباره تحت تاثیر خود قرار داد ،فرایندی است که از  آن با عنوان انقلاب اطلاعاتی و رسانه ایی یاد می شود.

اگر چه انقلاب صنعتی ، نوید ظهور یک دنیای مدرن را بهمراه داشت ، انقلاب رسانه ای مقدمات و ساز و کارهای نقد خود مدرنیته را فراهم ساخت و موجب زایش مکاتب پست مدرن شد.

با گسترش روز افزون فن آوری و تکنولوژی و ظهور وسائل مدرن ارتباطی نظیر رادیو ، تلویزیون ، ماهواره و اخیرا اینترنت و همچنین گسترش حمل و نقل هوایی و ... مسیرها و مدارهای تازه ای شکل گرفته اند که بر محدودیت های جغرافیایی و اکولوژیک غلبه کرده اند.

تعبیر "آنتونی گیدنز" از انقلاب رسانه ای ،" انقطاع زمان و مکان " است. "مارسل مرل " آنرا " فروپاشی فضا و نفوذ پذیری به مرز ها " می نامد . " مارشال مک لوهان " نظریه " دهکده جهانی " را بر این اساس پایه ریزی کرده است. نبود چنین شرایطی در زمان های گذشته ، موجب آن می شد که ارتباط فرهنگی جوامع مختلف انسانی، محدود باشد و اندر کنش های اجتماعی میان اجتماعات بشری ، فقط به واسطه بازرگانان ، جهانگردان و مبلغان مذهبی صورت گیرد.

اما آنچه امروز شاهد آن هستیم ، موج گسترده ای از ارتباطات و برخوردهای فرهنگی است که سبب دگرگونی های ژرف در ارتباط فرهنگ ها و نگرانی در مورد چشم انداز آینده آنهاست. آیا جهانی شدن موجب تضعیف فرهنگ ها و تحمیل یک فرهنگ خاص ( غربی _ آمریکایی ) بر تمام دنیا می شود؟ آیا حرکت های هویت طلبانه که عمدتا اصرار بر حفظ فرهنگ خویش دارند ، ناقض هژمونی جهانی شدن(globalization) هستند؟

 

 

Eفرهنگ و ضرورت آن

در تعریف واژه فرهنگ (culture) اتفاق نظر چندانی وجود ندارد. شاید این خود دلیلی است بر عظمت فرهنگ و نقش آن در زندگی انسان که تعریف ، تحدید و مفهوم بندی جنبه های گوناگون آن آسان نیست. به هر حال با بررسی تعابیر اندیشمندان مختلف از مفهوم فرهنگ ، چهار ویژگی عمده را می توان برای آن بر شمرد.

1- کلیت در هم تنیده ای از ارزش ها ، هنجارها و نماد ها به ویژه زبان

2- فرهنگ یک ساخته جمعی است.

3- فرهنگ ها از نسل های گذشته به نسل امروز و از آنها به آیندگان منتقل می شوند.

4- عناصر فرهنگ ، به سختی و در زمان های دراز دستخوش دگرگونی می شوند.

 

زبان یکی از بنیادی ترین واحد های فرهنگ است. به دیگر سخن ، فرهنگ یک ملت را زبان آن ملت می سازد. از طرفی ، فرهنگ بعنوان " ابزار هویت یابی " است. پس هر گونه تحدید زبان ، مستقیما متوجه هویت فرد و اجتماع برخاسته از آن می شود و آنرا به چالش می کشد. اگر فرهنگ را بعنوان روح جامعه در نظر بگیریم ، به خوبی می توان دریافت خطرهایی که متوجه فرهنگ می شود، اصل و بنیان جامعه و موجودیت آن را نیز به خطر خواهد انداخت.

 

Eجهانی شدن و فرهنگ :

جهانی شدن ، به کمک ابزار های ارتباطی ، قید و بندهای جغرافیایی را یکی بعد از دیگری از میان بر می دارد و موجب تضعیف دولت- ملت ( در مفهوم سنتی آن ) شده و سیطره و تسلط دولت ها بر درون مرزهایشان را کمرنگ در می کند. در چنین شرایطی ، اساسا فرهنگ ها ناگریز از رویارویی و شناخت فرهنگ های دیگرند و دیگر جایی برای آسودگی ، امنیت و اصطلاحا " درجا زدن فرهنگی " نیست. امری که تا قبل از انقلاب رسانه ای ، در جوامع بسته و در چارچوب دولت- ملت کاملا میسر می شد. بنابر این باید فرهنگ ها ، حضوری پویا و دینامیک در عرصه ی روابط میان فرهنگی داشته باشند.

مسئله دیگر پیوند اقتصاد و فرهنگ است. در تعاملات فرهنگی رایج ، همواره امکان آن وجود دارد که فرهنگ اقتصاد های برتر و توانا به نوعی چیرگی فرهنگی بر دیگر فرهنگ ها دست یابند و به کمک اقتصاد قوی و از طریق محصولات فرهنگی ، جوامع دارای اقتصاد ضعیف را تحت تاثیر فرهنگ خود قرار دهند.

تولیدات سینمای هالیوود چنین کارکردی را دارند. و یا در راستای گسترش فرهنگ مصرفی ، اقدام به تاسیس و بسط دادن فروشگاه های بزرگ فرا ملی می کنند. رستوران های زنجیره ای " مک دونالد " حامل یک پیام مهم و مبلغ یک عادت در کشور های جهان سومی اند و آن مصرف گرایی صرف است.

از طرف دیگر ، جهانی شدن شرایطی را فراهم آورده تا امکانات و ابزارهای تعامل فرهنگی نظیر تلویزیون ، ماهواره ، اینترنت و ... به سادگی در اختیار تمام فرهنگ ها قرار گیرد و این فرصت طلایی امکان تقلا و " ایستادگی فرهنگی " را برای فرهنگ های بومی میسر می کند.

فرهنگ های بومی در انزوا قرار گرفته ، از طریق ابزارهای ارتباطی فوق الذکر، می توانند به تمام جهان شناسانده شوند و از انزوا و رکود رهایی یابند. نقطه جالب تر اینکه انجام چنین کاری در انحصار طبقه و قشر خاص نیست. به عنوان مثال ، حتی یک نوجوان روستایی علاقه مند، می تواند با دسترسی به اینترنت ، به تبلیغ و پویایی  فرهنگ اجتماعش کمک کند. بنا بر این در فضای رسانه ای و اطلاعاتی ، سردمدار و لیدر وجود ندارد و منبع آن قوه ی نبوغ و خلاقیت تک تک افراد است.

 

E جهانی شدن – سناریو یا پروسه ؟

آیا جهانی شدن ، به سمت القای یک فرهنگ جهانی و یکسان سازی فرهنگی گام بر می دارد یا به سمت تنوع فرهنگ ها و چند گانگی پیش می رود؟

در پاسخ به این سوال ، باید نظرات دو طیف عمده از صاحب نظران را مد نظر قرار داد.

Œ  دیدگاه سناریوی هدف دار:

این دسته معتقد اند که جهانی شدن ، سناریوئی است که امپریالیسم فرهنگی غرب ، به منظور استیلای فرهنگ آمریکایی و استثمار جوامع فرودست ، آنرا تدوین کرده و به کشورهای جهان سومی تحمیل می کنند. این عقیده که عمدتا از طرف جریانات چپ مطرح می شود از جهانی شدن تلقی " تهاجم فرهنگی " دارد و آنرا عنوانی برای تمدن تحمیلی غرب می داند. فرهنگی که شاخصه اصلی آن ، مصرف گرایی و اصالت بر سرمایه داری است. از این منظر تهاجم فرهنگ غرب و تسلیم شدن فرهنگ های بومی در مقابل آن حامل یک موج بزرگ الیناسیونی است که ثمره آن بی هویتی جوامع بومی و استحاله ی فرهنگی است.

چند نقد اساسی به این نگرش وارد است. نخست آنکه طبق تعریف فرهنگ و آن چنان که قبلا اشاره شد ، عناصر فرهنگی به سختی دستخوش دگرگونی می شوند.

دوم اینکه اگر از این تعاملات فرهنگی ، تعبیر تهاجم یکطرفه  داشته باشیم ، نقش گسترده و فراگیر وسایل ارتباطی از جمله اینترنت را نادیده گرفته ایم. به دیگر سخن ، فرهنگ های بومی چندان هم در این بین ، دست و پا بسته نیستند و ساز و کارهای مقابله و ایستادگی فرهنگی را در اختیار دارند.

نکته دیگر اینکه فرهنگ های بومی می توانند فرهنگ وارداتی را بومی کنند و با معیارها و ارزش های خود تطبیق دهند. به عنوان مثال با اینکه غرب ، خاستگاه موسیقی راک و پاپ است، لیکن می شود با تلفیق این نوع موسیقی با اشعار و مضامین خودی ، یک نمونه بومی سازی شده ارئه کرد که مبلغ فرهنگ خودی باشد. از آنجایی که تلاش برای حفظ فرهنگ و دوام بخشیدن به آن ، کاری همه جانبه و فرانسلی است ، بالفرض اگر تهاجم فرهنگی مورد ادعای این دسته، بتواند فرهنگ یک نسل خاص را در زمانی خاص متاثر کند ، در نسل بعدی شاهد یک بازگشت به اصالت ها و سرچشمه ها و ریشه ها خواهیم بود.

در درون سیستم دولت- ملت نیز ممکن است در دوره ای خاص ، در مدرسه زبانی غیر از زبان مادری آموزش داده شود. زمانی که گروه های بزرگ جمعیتی با چنین تجربه ای مواجه شوند، از آنجایی که سنت های فرهنگی ، در کوتاه زمان کمتر دچار تغییر می شود ، بسیاری از ویژگی های فرهنگی زبان ادامه می یابد و فراگیرتر می شود.

 

 

 دیدگاه پروسه ی تاریخی :

این دیدگاه جهانی شدن را نه تنها یک سناریوی طراحی شده به دست غرب نمی داند ، بلکه معتقد است جهانی شدن ، پروسه ای است که در سیر تاریخ بشر در حال وقوع است و عمده ترین خروجی آن تنوع فرهنگی و چندگانگی است. به عقیده این طیف ، جهانی شدن به واسطه گسترش ارتباطات در دهکده جهانی ، تناقض ها و تفاوت های فرهنگی را آشکار می کند و فرهنگ هاب بومی بر دامنه وسیعی ( به بزرگی مردم دنیا ) عرضه می شوند. از این منظر، امپریالیسم فرهنگی و تسلط فرهنگ غرب ، توهمی بیش نیست.

نقد وارد بر این دیدگاه این است که بیش از اندازه خوشبینانه است و هرگونه تجانس فرهنگی را به کلی رد می کند. در حالی که تعاملات و ارتباطات فرهنگ های گوناگون در دهکده جهانی خود در یک قالب مشخص صورت می پذیرد که فرهنگ خاص خود را دارد و یک فرهنگ جهانی بر این تعاملات حاکم است ، که در قسمت بعدی مورد بحث قرار می گیرد. پس چنین تلقی از جهانی شدن نیز نمی تواند جامع و کامل باشد.

 

 Eجهان شمولی فرهنگ در عین تنوع فرهنگ:

این نظریه ، راه میانه را می رود و به واقعیت های موجود نزدیکتر است و از افراط  و  تفریط های دو دیدگاه قبلی فاصله گرفته است. بر این اساس در بحث جهانی شدن ، دو فرآیند در حال رخ دادن است.

نخست آنکه یک فرهنگ جهانی در حال شکل گیری است. بشریت دیر یا زود ، مجبور است که به نوعی حاکمیت جهانی حتی دخالت های آن در امور داخلی کشورها را بپذیرد. زیرا در عمل امکان حرکت و ایفای نقش در صحنه جهانی بدون قوانین و مقررات بین المللی بسیار دشوار ، هزینه بر و در مواردی غیر ممکن است. به دیگر سخن این فرهنگ جهانی به صورت ضمنی مورد پذیرش همه ی کشورها و فرهنگ های جهان است و بر فراز فرهنگ های بومی قرار می گیرد و ناظر بر تعاملات فرهنگی در دهکده جهانی است.

فرهنگ جهانی ، پذیرش گسترده تر و رسمی تر اصول ، ارزش ها ، عرف ها و معیارهایی است که در باره همه ی مردم درهر جایی معتبر است و یک نسخه جهانی از اخلاق مدنی انسانی است. به عنوان مثال ، آزادی ، امروزه در قالب این  فرهنگ جهانی در هر جایی محترم شمرده می شود و نقض آن معادلات جهانی را دستخوش تغییر و تحول می کند. یا حداقل موجب پریشانی افکار عمومی می شود.

دیگر حقوق اساسی انسان ها نظیر حق تعیین سرنوشت ، حق تحصیل زبان مادری و آزادی مذهب در این بین به رسمیت شناخته می شوند. فرهنگ گفت و گو ، احترام متقابل ، اعتماد متقابل ، صداقت و ... از دیگر پارامتر هایی است که این فرهنگ جهانی بر آنها تاکید دارد. اما اینکه تا چه حد خواهد توانست دولت ها را مجاب به رعایت آنها کند، سوالی است که پاسخ آنرا به آینده موکول می نماییم.

فرآیند دیگری که ثمره جهانی شدن است نمود یافتن و بارزتر شدن تنوع  فرهنگ هاست. جهانی شدن  ضرورتا در پی ایجاد تجانس نیست ودر برخی ازجهات ، تفاوت ها را پرورش می دهد و شرایطی را فراهم می آورد که بتوان در آن  فرهنگ خودی را مهم و حیاتی جلوه داد.به عبارت دیگر در یک  فضای رقابتی ، گرایش به ارزش های خودی با استواری بیش از پیش در حال شکل گیری است. لیکن گونه ای نسبی گرایی فرهنگی باید حاکم شود تا جوامع از نژادپرستی در امان بمانند و فرهنگ ها ، همدیگر را همان طور که هستند ، قبول کنند.

در این جا نیز نقش دولت ها مهم و تعیین کننده است. به نظر می رسد هر چه دولت ها برخاسته ازفرهنگ یکدست خودی باشند ، تحقق چنین امری در سطح جهانی دور از ذهن نباشد. از این منظر حرکت های هویت طلبانه که برای حفظ فرهنگ شان تلاش می کنند ، عینا در راستای جهانی شدن گام برمی دارند.

 

 Eاهمیت زبان:

چنانکه قبلا اشاره شد ، زبان یکی از بنیادی ترین واحد های فرهنگی است. زبان مادری ، ناقل فرهنگ یک جامعه به نسل های آینده است و تحدید آن ، فرهنگ آن جامعه را دچار انحطاط و رکود می کند. بنابراین بی دلیل نیست که جوامع انسانی به مقوله زبان تا این اندازه حساس باشند.

عمده چالش ها و نزاع های فرهنگی ، دست کم در دو دهه اخیر( به ویژه اواسط دهه نود) بر سر مسئله زبان بوده است. آلبانیایی تباران مقدونیه ، ساکنان فرانسوی زبان ایالت کبک کانادا ، مردم ایسلند ، استان کاتالان دراسپانیا ، کوزوو ، تبت و ترکستان در چین و  چچن در روسیه نمونه های هستند که سال ها در مقابل نقض حقوق زبانی ایستادگی کرده اند.

در ماه سپتامبر۲۰۰۵ پارلمان اسپانیا در قانون اساسی­اش تغییراتی داد وهویت ملی کاتالانها را بعنوان یک ملت برسمیت شناخت و نیز روابط و شیوه تقسیم قدرت بین اسپانیا و کاتلان را مشخص نمود.

در نوامبر۲۰۰۶ پارلمان کانادا نیز بعد از مدتها بحث با اعطای جایگاه ملت به ایالت کبک در چارچوب کانادای متحد موافقت کرد.

دولت چین، در فاصله چند ماه مانده به شروع مسابقات المپیک ،  به علت نقض حقوق اقلیت های قومی ازطرف افکار عمومی جهان به شدت تحت فشارقرار گرفته ، تا جایی که بسیاری از کشورها تهدید به تحریم المپیک در دفاع از مردم تبت کرده اند.  .

 مردم فرانسه ، قانون اساسی اتحادیه اروپا را که اشل کوچکی از یک اجتماع جهانی است، تنها به این دلیل که نقش زبان و فرهنگ فرانسوی در آن رعایت نشده، رد می کنند و از رای دادن به آن امتناع می ورزند. تلاش جمهوری های تازه استقلال یافته اتحاد جماهیر شوروی در سال های اخیر ، در تقویت زبان  و فرهنگشان و زدودن سیطره فرهنگ و زبان روسی نیز مبین این مهم است.

 

 

× منابع :

1. پیامد های مدرنیته ، آنتونی گیدنز ، ترجمه محسن ثلاثی ، نشر مرکز

2. پسا مدرنیته ، دیوید لایون ، ترجمه محسن حکیمی، انشارات آشیان

3. اطلاعات سیاسی و اقتصادی ، سال نوزدهم ، شماره یازده و دوازده

4. جهانی شدن و فرهنگ ، جان تامیلسون ، ترجمه محسن حکیمی ، نشر دفتر پژوهش های فرهنگی

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد