¤ مقاله - پرسش ساده
? عباس عبدی
² با شروع به کار مجلس جدید پیشنهاد میشود که اعضای مجلس بهویژه اکثریت آن پیش از هر کاری این پرسش ساده را به صورت علنی و شفاف پاسخ گویند که چرا و برحسب چه منطقی امکان داشته است که مردم مجددا همان جناح اکثریت پیشین را انتخاب کنند؟ به طوری که حدود 75 درصد نمایندگان در این مقطع از همان جناح خاصی است که در مجلس پیشین هم بود و صد البته که این اکثریت بسیار چشمگیر است و در انتخابات معمول جهان، کمتر با مواردی اینچنین مواجه میشویم که انتخاباتی سالم و رقابتی برگزار شود و تا این حد اختلاف در تعداد انتخابشوندگان باشد.
چنین وضعی برای یک انتخابات رقابتی و سالم فقط در شرایطی پیش میآید که جناح حاکم در طول دوره چهار ساله خود موفقیتهای بسیار زیادی را به دست آورده باشد. تحولات مثبت در سیاست داخلی، اقتصادی، اجتماعی و خارجی و رفاه و آسایش مردم لازمه تداوم چنین نتایجی در انتخابات است و این موفقیتها هم لزوماً کافی نیست، بلکه جناحهای غیر حاکم باید به نوعی در حال در جا زدن باشند و هیچ تحولی و تغییری از خود بروز ندهند. در غیر این دو صورت امکان ندارد که بتوان در رقابت سالم و آزاد پیروز شد، چه رسد به اینکه با تفاوت فاحش پیروز شد.
حال این را مقایسه کنید با وضعیت ایران در چهار سال گذشته که بدون استثنا هیچ یک از اموری که به زندگی و معیشت و رفاه مردم مربوط میشود بهبودی مطلوب و مورد انتظار را نداشته است، بهویژه هنگامی که نتایج و به قول معروف بروندادها را با منابع در اختیار و مصرف شده آنان مقایسه میکنیم، مطلقاً عملکردها نمره مثبتی نمیگیرد و شاید نیازی به استدلال در این موضوع نباشد، زیرا وقتی نمایندگان شاخص مجلس پیشین و اصولگرا دو سال وقت خود را صرف میکنند که به دولت اصولگرا بفهمانند اقتصاد نیازمند به تئوری است، طبیعی است که محصول این جمع اصولگرا طی این چهار سال چه خواهد بود و صد البته اکنون هم به خطا فکر میکنند که در تفهیم این امر بدیهی موفق شدهاند.
نگاهی به محوریترین شعارهای جناحهای حاکم که بهبود وضعیت معیشت مردم، مبارزه با تورم، آوردن پول نفت بر سر سفرههای مردم، عدالت اجتماعی و کاهش نابرابری اقتصادی و رفع بیکاری و مبارزه با فساد و... است، تماماً موید این است که جناح مذکور حتی نتوانسته وضع سابق را با همان منابع محدود حفظ کند و شکست همهجانبه محافظهکارانهترین و محترمانهترین کلمهای است که میتوان برای این وضع بهکار برد.
اگر در کشوری دیگر حتی یک مورد از شکستهای فوق از سوی جناح حاکم رخ دهد، چنان پاسخی در انتخابات دریافت میکنند که سالهای سال نمیتوانند از زیر فشار آن شکست کمر راست کنند، اما آیا آقایان تاکنون فکر کردهاند که چگونه میشود تمامی این شکستها را مردم به چشم ببینند، اما باز هم آنان را با طیبخاطر برای کرسیهای مجلس برگزینند؟
آیا مردم ایران بیخیال هستند و انتخاب آنان ربطی به نتایج رفتاری نمایندگان ندارد؟ یا نه اوضاع جامعه آنقدر نابسامان است که مردم فکر میکنند اینها بهترینها هستند، ولو نتایج فاحشی را به بار آورند و چه بسا اگر گروههای دیگر بودند شاید نتایج فاحشتر میشد؟ یا اینکه مسأله چیز دیگری است و رقابتی واقعی مثل اکثر جاهای دیگر دنیا برگزار نشده است؟ یا دلیل دیگری وجود دارد که ما نمیدانیم؟
پاسخ به این پرسش از سوی نمایندگان مجلس میتواند ناگفتههای دیگر را هم بازگو کند. بعید میدانم که آنان پاسخهای اول و دوم را بپذیرند و تنها پاسخ سوم باقی میماند، اما بعیدتر است که این پاسخ را علنی و شفاف بگویند، هر چند اکثریت آنان در وجدانشان با آن موافق باشند. در هر حال باید گفت که صندلی خدمت را از هر طریقی نمیتوان تصاحب کرد، وسیله رسیدن به آن کمابیش نحوه و هدف استفاده از آن را هم تعیین میکند، اما آگاهی به این پاسخ و روشن بودنش در ضمیر و وجدان فردی، نقش مهمی در جلوگیری از شدت و افزایش رفتارهای خسارتبار دارد.