گذار - درد را باید گفت ...

وبلاگ شخصی مهندس حامد محقق

گذار - درد را باید گفت ...

وبلاگ شخصی مهندس حامد محقق

مقاله – برای یک لقمه نان زهره فدایی

 

¤ مقـاله  برای یک لقمه نان

  ?   زهـره فدایی

 

²      کسب افتخارات بین المللی علمی توسط دانش آموزان و دانشجویان ایرانی در سطوح مختلف ،  هرچند عادی و طبیعی شده ، اما به درستی ، هنوز به آن افتخار می کنیم. گویا آمار دو میلیونی کودکانی که در سن دبستان از حق تحصیل محرومند نیز برایمان عادی شده است. دو میلیون کودکی که اگر در شرایطی برابر ، اجازه درس خواندن داشتند، شاید روی یکی از سکوهای برتر علمی جهان می ایستادند .این کودکان بازمانده از تحصیل ، خیلی سریع به صف کودکان کار و کودکان خیابانی می‌ پیوندند  و امروزه حضورشان به یک پدیده ی عادی و روزمره تبدیل شده که متاسفانه کمتر کسی را به تأمل وا می دارد.

 

 

بنابر واقعیت تلخ موجود،  برخی از کودکان و نوجوانان کشور ما، به رغم میل باطنی، محکوم به اشتغال به نواع گوناگون کارها هستند؛ اشتغال کودکان سخت ترین و طاقت فرساترین انواع اشتغال است. کار در کارگاه های قالیبافی و مکانیکی، کارگاه هایی که با مواد شیمیایی سر و کار دارند و کار در مزارع که سخت ترین نوع آن است و کار در خیابان که علاوه بر تمام اثرات مخرب جسمی که دارد، به روح و روان کودکان صدماتی وارد می آورد که جبران آن دشوار تر از آن است که تصور شود. التماس به مردم برای فروش، در واقع چوب حراجی است به شخصیت و حیثیت این کودکان معصوم ، خصوصا اگر دختر باشند.

از طرفی عملکرد نهادهای اجتماعی که می بایست نقش حمایتی در بهبود شرایط  این کودکان را داشته باشند، عملاً نامطلوب بوده است. در حوزه وزارت کار و امور اجتماعی، فقط به امضای مقاوله نامه های سازمان جهانی کار، که بر ممنوعیت اشتغال کودکان تأکید دارد، اکتفا شده است. از زمانی که کشور ما اولین مقاوله نامه سازمان جهانی کار در خصوص ممنوعیت اشتغال به کار کودکان زیر ۱۵ سال را پذیرفته است بیش از ٣۰ سال می گذرد. تنها تأثیر پذیرش این مقاوله نامه بین المللی شاید در قانون کار بوده است. بر اساس ماده ۷۹ قانون کار جمهوری اسلامی ایران، کار کودکان زیر ۱۵ سال ممنوع شده است.
 
مفاد ٨۰ الی ٨۴ قانون کار نیز به نحوه اشتغال به کار کودکان ۱۵ تا ۱٨ سال می پردازد. همچنین، پیمان نامه جهانی حقوق کودک که کشور ما در سال ۱٣۷٣ آن را پذیرفته و متعهد به اجرای مفاد آن شده است، بر ممنوعیت اشتغال به کار کودکان تصریح دارد. مقاوله نامه ۱٨۲ سازمان جهانی کار ضمن اینکه بر ممنوعیت اشتغال به کار کودکان تصریح دارد کشورهای عضو را مکلف می دارد در شناسایی و محو بدترین اشکال کار کودکان تلاش کنند و جدیت به خرج دهند. 

این تعهد بین المللی در سال ۱٣٨۰ به تصویب جمهوری اسلامی ایران رسیده است. از نظر سازمان جهانی کار،  این مقاوله نامه حداکثر بعد از یک سال از پذیرش آن، برای کشورهای عضو لازم الاجرا می شود. این در حالی است که هنوز در ایران ، بر سر تعریف سن کودکی و نیز مفهوم کودکی اخلاف نظر اساسی وجود دارد، یعنی به رغم اینکه نهادهای حامی کودکان با تکیه بر تمامی تعهدات ذکر شده، ممنوعیت کار کودکان را فریاد می زنند، اما هنوز الفبای اجرای تعهدات داخلی و بین المللی در خصوص ممنوعیت اشتغال کودکان مهیا نشده است.
 
علاوه بر تمام این ها مصاحبه های گوناگون مسوولان درباره ساماندهی کودکان خیابانی با ارائه آمار و ارقام متناقض که تا به حال میلیاردها ریال اعتبار را نیز بلعیده از زمره کارهای بی نتیجه ای بوده است که باعث به حاشیه رفتن مسائل و مشکلات بسیاری از کارگران کوچک، در بخش های مختلف و جان فرسای اشتغال شده است.

اقسام اشتغال به کار کودکان
۱- اشکال آشکار، شامل کار در خیابان ها، مزارع، کارگاه های در معرض دید مانند انواع و اقسام کارگاه های مکانیکی، تراشکاری، نجاری، کوره های آجرپزی و غیر آن است.

۲- اقسام پنهان، شامل کار در کارگاه های زیرزمینی (کارگاه های خیاطی، بسته بندی، کفش دوزی، کارگاه های جیر و چرم و...)، کارگاه های خانگی و کارگاه های قالیبافی است.

٣- کار در خیابان

کار خیابانی تنها یکی از شاخه های کوچک اشتغال به کار کودکان است که به دو علت پر اهمیت تر جلوه کرده است:

الف) این کودکان در معرض دید عموم هستند و نظر مسوولان مرتبط با حوزه آسیب های اجتماعی این است که حضور ژنده پوش و ناخوشایند این کودکان چهره ی پایتخت و بسیاری از شهر های بزرگ را  زشت و کریه است. 

ب) پیامدهای ناهنجار بعدی که در آینده برای جامعه تهدید محسوب می شود. طبیعی است که اکثر قریب به اتفاق این کودکان در بزرگسالی به جرم و بزه کشیده می شوند و در بهترین حالت به تکدی گری ادامه خواهند داد.

درگیر شدن نهادهای متعدد دولتی از سال ها پیش تاکنون و صرف میلیاردها ریال هزینه نتوانسته است گرهی از مشکلات بی شمار این دسته از کودکان بگشاید و روند رو به رشد این پدیده را هر روزه در کوچه و خیابان های شهرمان شاهدیم. 

در پژوهش ها و پایان نامه های تحصیلی نیز کمتر به اشتغال کودکان در کارگاه های زیرزمینی یا کارگاه های خانگی یا ... پرداخته شده است و عمدتاً مطالب موجود در خصوص کودکان خیابانی است و شاید علت اصلی این امر هم سهولت و دسترسی آسان تر به کودکان خیابانی نسبت به سایرین باشد. 


علل اشتغال به کار کودکان
مسأله کار کودکان عمدتاً با فقر خانواده ها در ارتباط است؛ کودکان خانواده های کم درآمد و بی بضاعت ناگزیرند که یا با شرکت در کارهای دسته جمعی و یا یافتن کاری در خارج از منزل به نحوی در افزایش درآمد خانواده تأثیر گذار باشند. 

فقر خانواده ها یکی از جنبه های عقب ماندگی اقتصادی اجتماعی و فرهنگی است که امروزه گریبانگیر بسیاری از جوامع و کشورها شده است. عامل عمده ی دیگری که موجب روی آوردن کودکان به بازار کار می باشد، فقدان یا نامطلوب بودن مراکز آموزشی و یا دور بودن این مراکز از محل زندگی کودکان است. 

این امر خود ناشی از نارسایی هایی است که در تعمیم قوانین مربوط به حمایت و آموزش کودکان و همچنین، در امر نظارت برابری قوانین، وجود دارد و دیگر اینکه اشتغال به کار کودکان با افزایش معضلات اجتماعی، اعتیاد، طلاق، مهاجرت روستاییان به شهر ها، بیکاری و... که حاصل توزیع نابرابر ثروت و شکاف روزافزون طبقاتی هستند، نسبت مستقیم دارد؛ چرا که با وخیم شدن وضعیت خانواده ها از لحاظ اجتماعی و اقتصادی، بخشی از بار سنگین تأمین درآمد خانواده ها روی شانه های نحیف کودکان سنگینی می کند و هزاران کودک به رغم میل باطنی و به علت فقر خانواده هایشان در چرخه زودرس کار و تلاش جانفرسا قرار گرفته و نان آوران کوچک خانواده ها می شوند. و البته علل این نابسامانی را باید در سیاست های اقتصادی و اجتماعی اتخاذ شده جست وجو کرد.

نتایج و عواقب اشتغال کودکان
۱) فقدان زندگی خانوادگی هماهنگ به ویژه اگر کودکان در خارج از منزل به کار مشغول باشند که در این صورت از توجه والدینشان محرومند.

۲) کمبود وقت آزاد برای بازی، ورزش و یا فعالیت فرهنگی متناسب با سن کودکی.

٣)قرار گرفتن در معرض خطرات اجتماعی و یا حتی بزهکاری ها به ویژه اگر  محل کسب و کار کودک، خارج از منزل و یا در خیابان باشد.

۴)خطر از دست دادن سلامتی. قدرت تحمل و نیروی بدنی کودک در حال رشد کمتر از بزرگسالان است و در ضمن کودکان سریع تر از بزرگسالان دچار خستگی می شوند .در نتیجه کارگران خردسال کاملاً مستعد ابتلا به بیماریهایی چون مرض سل (ناشی از قرار گرفتن در معرض گرد و غبار) بوده و بیشتر به سوانح ناشی از کار  دچار می شوند. به علاوه احتمال دارد که در اثر خستگی ممتد و فشار جسمی بیش از حد در دوران کودکی، دیر یا زود به بیماری هایی همچون اختلالات رشدی، انحراف ستون فقرات، سکته قلبی و .... گرفتار شوند.

در اکثر موارد، محروم ماندن کارگران خردسال از امکانات و تسهیلات آموزشی باعث می شود که کودکان قادر به کسب معلومات عمومی و حرفه ای که لازمه ی رشد ذهنی و هوشی آنهاست، نشوند و از زندگی شغلی و اجتماعی مرفه و موفقی در آینده برخوردار نگردند. به این ترتیب آینده ی کودکان کار در معرض خطر است چرا که آنها به علت اشتغال به کار نمی توانند از آموزش بهره مند گردند.


مسوولان چه کرده اند؟
۱۶ اردیبهشت سال ۸۶ مدیرکل بهزیستی استان تهران درهمایشی در استان گلستان اعلام کرد: "متأسفانه مشکل عمده ساماندهی کودکان خیابانی این است که اغلب آنها دارای خانواده هستند و بعضاً تحت نظارت آنها مورد سوء استفاده قرار می گیرند و سازمان بهزیستی به رغم جمع آوری، از نظر قانونی نمی تواند آنها را به مدت طولانی نگه دارد چرا که خانوادهایشان برای آزادسازی آنها اقدام می کنند." وی همچنین در این سخنرانی اعلام کرد: " اکثر خانواده های این کودکان نیاز مالی ندارند و تنها به منظور سوء استفاده از کودکان آنها را راهی خیابان می کنند و همچنین حدود ۴۰ درصد از کودکان جمع آوری شده سال قبل، تبعه افغان بودند که به همراه خانواده هایشان از مرز عبور داده شدند."

- در خصوص سخنان این مسوول محترم باید تأکید کرد که کلمات «اکثر»، «اغلب»، «درصد بالایی» و... دارای ارزش آماری نبوده و تنها نبود مطالعه دقیق بر روی یک مسأله مهم اجتماعی را نشان می دهد. نداشتن مطالعه کافی و موشکافانه، پیش از شروع یک پروژه بزرگ نظیر ساماندهی کودکان خیابانی و اطلاع از مسائلی اینچنین که چند درصد افراد، خانواده دارند یا از چه ملیتی هستند، بسیار بعید و دور از انتظار به نظر می رسد. دیگر اینکه سازمان باید هدف خود را از پیش مشخص سازد و برای مثال کودکانی که دارای خانواده هستند را به مراکز نگهداری شبانه روزی نفرستند تا در میانه راه و پس از صرف هزینه های بالا ناچار به توقف شده و سرجای اول باز گردند. آنچه جای تعجب دارد این مطلب است که در پروژه های تا این حد بدون برنامه ریزی و مطالعه چگونه پی برده اند که «اکثر» خانواده های این کودکان نیاز مالی ندارند؟! آیا یکی از تفریحات خانواده های پایین دست جامعه فرستادن فرزندان خود در اوقات فراغت برای کار به خیابان است؟!

 سوم تیر ۸۶ مدیر کل آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی از تدوین طرح ساماندهی کودکان خیابانی خبر داد و اعلام کرد این طرح مربوط به کودکان ۱۵ تا ۱۸ سال است که بر اساس قانون می توانند به اشتغال سبک مبادرت ورزند. وی افزود بر اساس این طرح ، کودکان ۱۵ تا ۱۸ سال به مدت دو ساعت در روز به کار مشغول خواهند بود و بقیه روز را به فراگیری آموزش های دیگر خواهند پرداخت که بهزیستی مسوول این آموزش ها خواهد بود. 

وی مسوولیت اشتغال کودکان زیر ۱۵ سال را با وزارت کار و امور اجتماعی دانست که بر اساس قانون، کار کودکان زیر ۱۵ سال ممنوع است و وزارت کار مسوول برخورد با کارفرمایان سودجو است. وی در ادامه خبر داد که در سال ۸۶ همه کودکان خیابانی را تحت پوشش آموزش و پرورش قرار  خواهند گرفت. مدیرکل آسیب های اجتماعی اظهار داشت که فقر خانواده ها دلیل اصلی روی آوردن کودکان به اشتغال است. (پیشتر رئیس سازمان بهزیستی استان تهران اعلام کرده بود اکثر خانواده های این کودکان نیاز مالی ندارند). وی در ادامه در خصوص آمار این کودکان در کشور گفت مبنای علمی و منطقی برای آمار این کودکان وجود ندارد و آمار ارائه شده از سوی هر سازمانی کذب است.

- وزارت کار که در شناسایی کارگاه های زیرزمینی و بهبود وضعیت کودکان شاغل در این کارگاه ها ناتوان بوده است چگونه می تواند به کارفرمایان سیاه اشتغال در خیابان دسترسی داشته باشد؟ به علاوه در صورت صحت این مدعا، ۸۰درصد کودکان خیابانی از طرف خانواده هایشان هدایت می شوند و احتمالاً وزارت کار باید با پدران این کودکان که کارفرما محسوب می شوند، برخورد داشته باشد.
 
طرح مربوط به دو ساعت اشتغال در روز هم با ابهامات فراوانی همراه است چرا که وقتی والدین نیازمند این کودکان انتظار درآمدزایی از این کودکان دارند و کودک بعد از ساعات طولانی کار در خیابان تا مبلغ مشخصی وجه نقد به همراه نبرد حق ورود به منزل را نخواهد داشت، چگونه می خواهند راضی شوند این کودک دو ساعت کار کند و بعد آموزش های متنوع بهزیستی را فرا گیرد؟ در خصوص تحصیل این کودکان نیز هیچ گاه مکانیسم آن مشخص نشده است که چگونه می خواهند کودکان خیابانی را تحت پوشش آموزش و پرورش قرار دهند.

در تاریخ ۵ تیرماه ۸۶ معاون فرهنگی اجتماعی شهرداری تهران نیز گزارشی به شورای شهر ارائه داده است که از میان کودکان ساماندهی شده ۸۰ درصد شهرستانی، ۱۶ درصد از شهرستان های استان تهران و ۵ درصد متولد کشورهای همسایه اند.

- اگر بپذیریم که شهرداری نیز متولی ساماندهی کودکان خیابانی شهر تهران است، یافته های شهرداری از لحاظ آماری باید اندک شباهتی به یافته های سازمان بهزیستی داشته باشد چرا که پیشتر رئیس سازمان بهزیستی استان تهران اعلام کرده بود ۴۰ درصد کودکان جمع آوری شده تبعه کشور افغانستان هستند و این مسوول شهرداری می گوید تنها پنج درصد کودکان از کشورهای همسایه هستند. 

پیش از پایان اتفاقات سال ۸۶ در خصوص کودکان خیابانی به طنزی تلخ، ولی واقعی برخوردیم که لازم است دیگران نیز  در مورد آن تأمل کنند. یکی از نمایندگان مجلس هفتم و عضو کمیسیون اجتماعی مجلس گفت: "تغییر قانون فرزندخواندگی در حل معضل کودکان خیابانی اثرگذار است". این نماینده مجلس پیشنهادی را مطرح کرد با این مضمون که اگر لایحه فرزندخواندگی اصلاح و تصویب نهایی شود در حل معضل کودکان خیابانی نیز تأثیر زیادی دارد. خانواده های مرفه که به فرزند نیاز دارند کودکان خیابانی را به فرزندخواندگی قبول کنند تا از تعداد این کودکان کاسته شود.!

در شروع نیمه دوم اردیبهشت ۸۷، خبری در رسانه ها درج شد مبنی بر این که شهرداری تهران طرح ضربتی ساماندهی کودکان خیابانی را آغاز کرده است. ظاهراً مدیریت آسیب های اجتماعی شهرداری تهران به هدف سال ۸۶ خود دست یافته و این بار این سازمان، داوطلب اجرای طرح های آزمایشی دیگر روی این کودکان شده است و همان طور که اعلام شده، قرار است کودکان خیابانی را در کوتاه ترین زمان ممکن ساماندهی کند. گویا این سازمان می خواهد به نوعی شکست سنگین خود در خانه های سبز و ریحانه را جبران کند.

- از زمانی که شهرداری تهران خانه های سبز و ریحانه را به ترتیب برای ساماندهی کودکان خیابانی پسر و دختر در سال ۱۳۷۸ تأسیس کرده است، شهرداری و سازمان بهزیستی برای کار در این حوزه با یکدیگر، رقابت شدیدی داشته اند تا جایی که در سال ۱۳۸۱ پس از صرف میلیاردها ریال هزینه ، دو مرکز فوق تعطیل شدند. در همان زمان رسانه ها اعلام کردند به کودکان باقیمانده در این مراکز مبالغی وجه نقد داده اند که به شهرهایشان برگردند. به این ترتیب بود که سازمان بهزیستی از سال ۱۳۸۱ افتخار متولی تام الاختیار ساماندهی کودکان خیابانی را یدک کشیده است تا جایی که معاون اجتماعی سازمان بهزیستی اعلام کرد این سازمان دیگر توان اجرایی ساماندهی کودکان خیابانی را ندارد و این در حالی است که تحت پوشش تأمین اجتماعی قرار دادن، ایجاد اشتغال برای کودکان و خانواده ها و تحت پوشش آموزش و پرورش بردن کودکان خیابانی از شعارهای بی حاصل این سازمان در سال گذشته بود و چنین مجموعه یی می خواهد از اجرا کنار کشیده و تنها نظارت و سیاستگذاری ساماندهی کودکان خیابانی را بر عهده گیرد. 

کار در خیابان علاوه بر اینکه گریبانگیر هزاران کودک این سرزمین است نشان دهنده ناکارآمدی سیاست های اتخاذ شده در خصوص مسائل و معضلات اجتماعی است و شاید به همین سبب است که انواع و اقسام طرح های ضربتی و غیرضربتی برای جمع آوری این کودکان اجرا شده است، و به کار بردن مکرر الفاظ جمع آوری، تفکیک، غربالگری، ساماندهی و... دلیلی محکم برای کشف ذهنیت متولیان این طرح ها است که همانا ذهنیت پاکسازی و زیباسازی شهری است.
 
اگر غیر از این بود برای هزاران کودک کارگر دیگر که در کارگاه های پنهان به کار اشتغال دارند نیز باید حساسیت بیشتری نشان داده می شد چرا که آسیب هایی بسیار بیش از آنچه متوجه کودکان خیابانی است،دیگر کودکان شاغل را تهدید می کند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد