گذار - درد را باید گفت ...

وبلاگ شخصی مهندس حامد محقق

گذار - درد را باید گفت ...

وبلاگ شخصی مهندس حامد محقق

مقاله - نسخه بی همتای بشریّت ، حامد محقق

 

%به بهانه13رجب ،فرخنده زاد روز ، حضرت امام علی (ع) %

¤مقاله - نسخـه بی همتای بشریّت

?حامد محقّق

 

 

 ²حیات بزرگان برای ما چشمه جوشان و زاینده ای است که هرگز از ایمان ، تجربه ، امید و پند خشک نمی گردد و این بزرگان قله های مرتفعی هستند که با شور و شعور بی پایان بسوی آنها می رویم و مَشْعَل های فروزانی هستند که تاریکی ها و سیاهی ها را از جلوی دیدگان ما محو می سازند و همین بزرگانند که اعتماد ما را به خود ، زندگی و هدف های دور و حیات بخش آن همیشه تجدید می نمایند و شوقی وصف ناپذیر در وجود ما برای پیمودن مسیر دشوار حیات ایجاد می کنند.با وجود اینکه میان ما و این والا مقامان فاصله زمانی و مکانی مطرح هست ولی همیشه با ما هستند و هرگز نه گذر زمان می تواند طنین صدای آنها را از گوش ما دور کند و نه مکان می تواند سیمای تابناک آنها را از نظر ما محو سازد و امام علی (ع) بزرگِ بزرگان عالم ، بی همتا نسخه ایست که خاور و باختر جهان ، نه در گذشته و نه در حال ، صورتی بر طَبَق او مشاهده نکرده است و تاریخ و حقیقت به خوبی گواهی می دهند که او روح بزرگ ، وجدان پرعظمت و صدای عدالت انسانی است .

 

 

قهرمان بُت شکن و عدالت خواه تاریخ که در سرتاسر زندگی پربار خود از حق گفت و در راه اعتلا و اجرای حق کوشید و سرانجام نیز در راه اجرای حق ، حقیقت و عدل شربت نوشین شهادت را نوشید و اسطوره ای که در راه آزادی و رهایی توده های مظلوم از دست متعصبان تاریک اندیش و قدرتمندان چسبیده به قدرت و ریاکاران ، رایَت مبارزات اجتماعی آشتی ناپذیری را بر دوش کشید و در راه بسط این اندیشه سترگ ، بسیاری ناملایمات و نامهربایها را تحمل کرد اما میدان را برای جُولان اندیشه های پوچ و ریاکارانه خالی نکرد . چرا که او خود را مسئول می دانست . مسئول انسانیت و انصافا مسئولیت چه دشوار است و موقعی دشوارتر می گردد که بخواهی عدالت را مجری باشی ...

مردی که هزار و چهارصد سال پیش، نیمه شب ها از شهر بیرون می آمد و در نخلستانهای حومه شهر کوفه تنها می گریست و چون فریاد بر سینه اش می کوفت و در حلقومش گره می خورد و راه نفس را بر او می گرفت ، از بیم گوشهای پشت سر ،  سر در حلقوم چاه می کرد و عقده ها را آزادانه می گشود و دردها و رنجهایش را در چاه می ریخت و آسوده می گشت و سَبُک می شد اما افسوس ...، افسوس که هنوز هم تنهای تنهاست...

ای ماه تابان، ای آسمان  بیکران ، ای ستاره های درخشان آیا علی را همچنان در کوچه باغها و نخلستانها ، تنها به یاد می آورید ؟ ای تاریخ ! چرا مُهرِ سکوت بر دهان زده ای ؟ چرا لبانَت را به افسوس می گزی؟ چرا سایه سنگین اندوه بر چهره ات نشسته و آنرا مکدّر ساخته است ؟ حرف بزن ، بگو و بشکن این سکوت کُشنده را ، چرا که تو بهتر از هر کس ، بر سرگذشتِ این دردمندِ درد آشنا ، آگاهی . آری بیشک اگر ایمان علی ، مذهب علی و اسلام علی بر مردم آنطور که بود ، ارایه می گشت همه چیز بطرز شگفت انگیزی دگرگون می شد و بیشک طنین صدای علی (ع) را در زیر این شبستان سیاه قرن بیشتر و بهتر می شنیدیم و می دیدیم که همچون صاعقه ای بر برج های پوشالی جهل و جنایت زمین فرود می آمد و  جنایت را به محبت ، جنگ را به صلح ، جهل را به دانایی ، سیاهی را به سپیدی ، ریاکاری را به اخلاص ، دروغ را به راستگویی و ...  مبدل می کرد.

براستی این علی کیست که همه را عاشق و دلباخته خود کرده و عقل و قلب انسان های آگاهِ دوستدار بشریّت را در اقصی نقاط جهان با مذهب ها ، زبانها ، دینها و نژادها و جنسهای مختلف تسخیر کرده است؟

این علی است که می گوید مرگ بزرگ ، همان فقر است. این علی است که می گوید راست بگویید و دشمن ستمگر و یاور مظلوم باشید و هموست که ندا در می دهد که با توده مردم باشید چرا که دست خداوند همراه جماعت است.

علی این ماندگار تاریخ انسانیّت است که ایمان اصیل و اعتقاد عمیق به آزادی را پایه و اساس خود در حکومت ، سیاست و مدیریت قرار داد. علی است که نمی خواهد درباره موضوع دین و مذهب ، عقیده خود را با زور به مردم تحمیل کند و همواره برای رسیدن به حقوق دور دست انسانی از هرگونه مرزی و قیدی می گذرد و در کنار عقیده ای متوقف نمی شود  و در تنگنای مرزهای زیانبار نژادی نمی ماند چرا که او می خواهد شرافت و عزت نوع بشر را با همه رنگها ، نژادها ، جنسها و زبانها تثبیت نموده و تحکیم بخشد. در قاموس او سیاه و سفید ، زن و مرد ، تُرک و عرب و فارس معنا ندارد. چرا که او حامی انسانیت است ، صدای دلنواز عدالت انسانی است.

انقلابیِ بزرگی که بر ضدّ زر و زور و تزویر و مظاهر آن در اشکال مختلف شورید و کاخ آرزوهای لرزان زرمندان ، زورمندان و مزوران را در هم کوبید و برابری و برادری را به عنوان تحفه ای ثمین به بشریت هدیه داد . آن هم هزار و چهار صد سال پیش ...

 زمانی که هنوز بشر معنای مدرنیته ، حقوق بشر ، آزادی ، دموکراسی ، تمدن و فرهنگ را نمی دانست. اما علی (ع) هزار و چهار صد سال قبل آنها را در مدرسه اراده با درایت ، فراست و  سیاست خاص خودش با زبانی گویا و بیانی بُرّا یاد می داد . اما کاش قَدرش را می دانستند . کاش از دریای بیکران انسان دوستی اش  ، از علم بی پایانش ، از مسلمانی نابش و از خیلی واقعیت های وجود نازنینش بهره می بردند . کاش ... اما نکردند ...

و نهج البلاغه ...

که نازله روح بلند و والای علی (ع) است برای تعلیم و تربیت خفتگان در بستر مَنیّت  و در حجاب خود و خود خواهی ، معجونی است برای شفا ، مَرهمی است برای درمان آلام و مجموعه ای است به وسعت یک جامعه بزرگ انسانی ، راهنمای کلیه نسلها برای همه عصرها و کلامی ما فوق کلام مخلوق و مادون کلام خالق. هرچه زمان می گذرد نه تنها به کهنگی نمی گراید ، بلکه به طراوت و تازگی آن افزوده می شود و این است رمز و راز بقا و جاودانگی معجزه بیانی علی (ع) ...

 

 Gخدایا ! ذکر نام علی را وِرْد زبانمان و تبعیت از راه ، هدف و مَنِش او را  پیشه ما ساز.

 Gخداوندا ! ذره ای از صبر ، سعه صدر و قدرت تحمل مولایمان را بر ذائقه ما بچشان.

 Gالهی ! علی وار بودن و ماندن ، علی وار زیستن ، علی وار تفکر کردن و علی وار حرکت کردن را به ما بیاموزان.

 Gیا رب ! در ما ظرفیت درک ماهیّت عدل علی ، ایمان علی ، آرمان علی و سکوت علی را ایجاد کن. یا علی مدد...

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد