گذار - درد را باید گفت ...

وبلاگ شخصی مهندس حامد محقق

گذار - درد را باید گفت ...

وبلاگ شخصی مهندس حامد محقق

مقاله – نقد ، از وضعیت موجود به موقعیت مطلوب، حامد محقق

 

¤مقاله –   نقد ، حرکت از وضعیت موجود و رسیدن به موقعیت مطلوب

?حامد محقّق

 

² « نقد » (criticism) در لغت به معنای تمیز خوب از بد و آشکار کردن معایب و یا محاسن کلام است. نقد، یکی از روش های مهم و تاثیر گذار به منظور ارزیابی مفاهیم ، پدیده ها و داده های مختلف در فرایند تولید ، آفرینش و باز تولید است نقد ، روش بررسی در فرایند گیرندگی و دهندگی ذهن است که در ارتباط دو سویه با نگرش نقّادانه و ماهیت اثر، شکل می گیرد.  عقلا‌نیّت ، سرمایه نقد و نقد هم نشانه عقلا‌نیّت است.انسان از روی فطرت ، کمال‌جو و کمال‌خواه است و به هنگام رویارویی با عیب و نقص ، عقل کمال‌گرا نشانه ‌های هشدار دهنده ، مبنی بر وجود مانع ساطع می‌نماید. به عبارت واضح‌تر ، نقد ، هدایت انسان به مسیر « کمال » و یا همان « صراط مستقیم »است. بر همین اساس شاید بتوان ارسال پیامبران از سوی خداوند را در همین راستا محسوب نمود. اگر نقد نوعی هدایت مخاطب به راه راست است پس موعظه حَسَنه را نیز می‌توان نوعی نقد به حساب آورد.

 

 

 

خداوند متعال در قرآن کریم در آیه 125 سوره مبارکه نحل خطاب به پیامبر گرامی اسلام فرموده است: « ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله و هو اعلم بالمهتدین. »

« بخوان به سوی راه پروردگار خویش با حکمت و پند نیکو و در ستیز با ایشان به آنچه نیکوتر است مجادله نما. همانا پروردگار تو داناترست بر آنکه گم شده است از راه او و اوست داناتر به هدایت شدگان .»

%نقد به عنوان یک مهارت اجتماعی :

از آنجائی که انسان موجودی « پرسش گر » و « اندیشه ورز » می باشد لذا همین ویژگی برجسته موجب خَلْقِ انبوهی از آثار فکری و فرهنگی گرانسنگ در طول تاریخ شده است . آثاری به وسعت و گوناگونی اسطوره ها ،  هنرها ، اشعار ، داستانها و افسانه ها تا آموزه های دینی ، اخلاقی و حقوقی و از ابزار و ادوات زندگی گرفته تا نمادها و معانی آنها و در راس همه آنها « زبان » ، جملگی دستاورد های ارزشمند پرسشگری و اندیشه ورزی بشر برای حل مشکلات خود بوده که همچنان ادامه دارد و هیچ گاه از حرکت باز نمی ایستد . بیشک آنچه که موجب تداوم جریان خلاقیّت و آفرینش فکری ، هنری و فنی شده ، همانا وجود روحیه نقد و نقّادی است. روحیه ای که معطوف به بهبود امور بوده و از این روست که هرگز اجازه نمی دهد انسان به وضع موجود رضایت دهد. نقد و انتقاد موجب پویایی جامعه بشری و موتور حرکتِ رو به جلوی جوامع است و اساساً به خاطر همین خصلت بشری است که ما در بررسی پدیده های انسانی و اجتماعی از تاریخ مدد می گیریم . تاریخ ، سیر حرکت جوامع و تغییر و تحولات آنها را نشان داده و خاستگاه جایگاهی که اکنون در آن سر می کنیم به ما باز می نمایاند . با وجود وقوف و اذعان اغلب انسانهای اندیشمند به ثمرات نقد ، اما شاهد نوعی رویگردانی افراد جامعه از نقد و نقّادی می باشیم که این خود نوعی آسیب و مسئله جدی اجتماعی و فرهنگی قلمداد می گردد که به تبع آن بی توجهی و بی تفاوتی بسیاری از مسائل و مشکلات را در جامعه پدید می آورد . لذا باید به اهمیت نقد و نقّادی توجه بیشتری مبذول شود و به عنوان یک مهارت اجتماعی در کنار دیگر مهارت ها مانند تفکّر ، استدلال ، بیان نظرات ، تعاطی افکار ، همدلی ، مباحثه و ... در جریان اجتماعی شدن ، در افراد « درونی » شود.

باید همگی بپذیریم که نقد موجب شکوفایی جامعه است. هر کس ما را نقد کند بزرگترین « خدمت » را به ما نموده و هر کس که از بیان نواقص و معایب ما خودداری کند و یا آنها را پنهان نماید و بدتر از آن ، با تملق گویی مخلوط نماید ، به ما « خیانت » بزرگی نموده است . البته برخی گمان می برند که نقد ، قضاوتی منفی است اما واقعیت این است که نقد به معنای بررسی در ویژگیها و خواص چیزی می باشد که در آنِ واحد هم ابعاد مثبت و مفید و هم جنبه های منفی بیان می شود. نکته دیگر این است که برخی نقد را به دو دسته نقد سازنده و نقد مخرب تقسیم می کنند ، که بیشک اگر چیزی از جنس نقد بخواهد باشد باید حتما « سازنده »باشد و اساساً بیان عبارت مُرکّبِ « نقد مخرب » پارادوکسیکال است و مانند این است که بگوییم مربع سه ضلعی! آنچه که مخرب است دیگر نقد نیست بلکه میتوان نام دیگری مانند دروغ ، بهتان ، تهمت و ... بر آن نهاد .

%برخی اصول نقد :

پاره ای از اصول مهم هستند که باید در نقد رعایت شوند ، نقد باید :

Œ معطوف به بهبود امور در جهت مطلوب باشد .

 از سَرِ خیر خواهی و دلسوزی باشد .

Ž توام با ارائه اصلاحات و یا راه حل ها و راهکارهای پیشنهادی باشد .

 با ذکر آثار و جنبه های مفیدِ مثبت در کنار جنبه های منفی باشد .

 منتقد خود و نقد خود را نیز نقد و ارزیابی نماید .

‘ همراه با استدلال ، سَنَد و مَدْرَک باشد .

’ متحجّرانه و انعطاف ناپذیر نباشد .

“ واضح و روشن بوده و مبهم و پیچیده نباشد به طوری که نیاز به تفسیر داشته باشد .

 ”احساسی و ایدئولوژیکی نباشد .چرا که احساس و ایدئولوژی را راهی به نقد نیست.

 •آزمون پذیر و عمومی باشد . به طوری که دیگران هم بتوانند با استفاده از همان روش و ابزار به همان نتایج مطرح در نقد دست یابند .

چیزی که در اینجا ، باید پیش و بیش از همه به آن پرداخته شود ، توجه به فرهنگ نقد و رویکردهای سازنده آن است. توجه ویژه به فرهنگ نقد و سپس فرهنگ نقد پذیری از رویکردهای سازنده در این عرصه است:

 

% فرهنگ نقد  :

پیش از نقد ، توجه به معیارهایی که حاوی فرهنگ نقد است ، لازم و ضروری است. معیار هایی از جمله :

- پرهیز از حُب و بُغض و نگرش تک بعدی.

- جلوگیری از جَزْم اندیشی و صدور حکم قطعی قبل و یا در هنگام بررسی.

- بررسی همه جانبه با لحاظ تمام ویژگی های مثبت و منفی.

- برهم زدن هنجارهای سنتی ناکار آمد در حین ارزیابی و هنجارشکنی های آگاهانه.

- آگاهی داشتن از نظریّه های جدید در حوزه نقد و بررسی و تسلط بر آنها.

باید توجه کرد که این موارد ، فقط شماری از ویژگی های مطرح در زمینه فرهنگ نقد می باشند . در نظر گرفتن معیارهای بالا برای عملی سازی روش های سامانمند در فرایند نقد لازم است؛ زیرا اگر برای درک میزان ارزش ها، معیاری وجود نداشته باشد، نقد سیستماتیک نمی تواند شکل بگیرد.

 %فرهنگ نقد پذیری:

پیش از این که در بحث ظرفیّت شناسی ، نقد ، « ظرفیّت ارزشی » دانسته شود ، فرهنگ نقد پذیری، ظرفیّت ارزشی پنداشته می شود. بی تردید، داشتن روحیه فرهنگ نقد پذیری، یکی از ظرفیّت های ویژه ، برای داده های مورد نقد انگاشته می شود. برای آن که به این ظرفیت دست یابیم ، بهتر است به رویکرد های سازنده و اثرگذار در فرایند فرهنگ نقد پذیری، توجه جدی داشته باشیم:

- حساسیت های منفی و روش های تلقی یکسویه درباره خود و اثر را کنار بگذاریم.

- به آرای دیگران در هنگام نقد ، دقت کرده و احترام بگذاریم.

- تحمل شنیدن آرای خلاف نگرش و دیدگاه خود را داشته باشیم .

- از نقد کردن و نقد شدن نهراسیم.

- اشتباه در هنگام عمل را ، امر طبیعی بپنداریم و با آن کنار بیاییم.

خو گرفتن به این اجزا و لوازم ، مستلزم تجربه و تکرار این روشها در فرایند نقد پذیری است. باز اندیشی ، نو گرایی و نو خواهی و زدودن گَرد و غُبار از سیمای قرائت های سنتی متحجرانه ، از جمله رویکردهایی است که می تواند ظرفیت فرهنگ نقد پذیری را در وجود ما گسترش بدهد.

% چرا باید انتقاد کرد ؟

شاید بتوان گفت که نقد عمده‌ترین حربه نظری برای ایجاد تحوّل و تطوّر در جهان و ساختار زندگی است. نقد به روش‌های مختلف میکوشد تا تنها به توضیح آنچه که هست اکتفا نکند بلکه می‌کوشد تا مخاطب خود را از چارچوب تنگ ، بسته و کوچک آن بالاتر کشیده و در ورای آن « گذار » ،‌ مسیر تکامل تاریخ را نظاره‌گر باشد. گرایش‌های متمایل به رشد و نطفه‌های بالنده آن را دریابد و زایش و رویش آنرا آسانتر وسریعتر سازد .خصلت گذار از وضعیت موجود به جایگاهی مطلوب در آینده از ویژگی‌های مهم نقد است و در ارتباط با همین جنبه مترقّی و دگرگون‌ساز نقد است که موجب شده آثار بزرگان اندیشه و خردورز از نوپایی و تحوّل‌گرایی سرشار باشد . همه انسان‌ها در دیدن عیوب و بدی‌ها و کاستی‌ها و زشتی‌های دیگران بینا و توانا هستند اما در دیدن و یافتن همین موارد پیرامون خود و زندگی خویش ناتوان می‌باشند . این امر متاثّر از وجود قویِ صفتِ « خودبینی » و « خودخواهی » در وجود انسان است .استیلای این خصیصه بر رفتار و مَنِش آدمی به درجه‌ای می‌رسد که همه عناصر اجتماعی را تحت تاثیر خود قرار می دهد. با عنایت به مطالب فوق مشخص است که جایگاه نقد و انتقاد تنها در دیدن عیوب فردی خلاصه نمی شود و گستره‌ای بسیار وسیع و فراگیر را در بر می گردد.

%نقش نقد و انتقاد در حیات انسان‌ها :

واقعیت آن است که نقد شدن جزو ضرورت‌های زندگیِ همه انسان‌ها محسوب می شود؛ چون رشد ، کمال و نیل به موفقیت در تمام مراحل حیات منوط به دیدن نقص ها ، نیازها  ، کمبودها و تلاش در جهت رفع آنهاست. انسان‌ها همگی بواسطه اتوپیا و آرمانشهری که در ذهن خویش ترسیم نموده‌اند به دنبال مدینه فاضله‌ای هستند که در آن همه افراد بشر از نظر عقل و اخلاق به منتهای درجه کمال رسیده باشند. خصلت نیاز به همجنس از سویی و نیز همپوشانی نقایص و نیازها از سوی دیگر ، انسان‌ها را متمایل به « حیات اجتماعی » می نماید. حیات انسانی درگذر تاریخی خود به سوی عقل‌گرایی و نمود عینی این ویژگی سیر میکند و این حاصل نشده است مگر در گذر از چالش‌ها و کنش‌های فراوان که در برهه‌های مختلف ، گریبانگیر مسیر تکامل بشر بوده‌اند و آنچه در این میان به عنوان عنصر و عامل پویش و زایش متوالی خودنمایی میکند همانا کلیدواژه‌ « نقد » است . همان ساز و کاری که « هست‌ها » را به چالش کشیده و طرح و قالبی نو را در می اندازد. شاید بتوان ، نقش نقد را بر حیات آدمی و فراز و فرودهای او در مسیر زندگی چنین بیان نمود: نقد همان مَرْکبِ راهوارِ اندیشه و خیال است که حیات او را در تمامی ابعاد، روح و جلایی تازه بخشیده و در درون جانها راهی تازه پیدا کرده و بر تمام بی‌رنگی‌های ملال آور ، ‌رنگی دلنشین می پاشد. فرهنگ نقد به نوبه خود عامل بیداری ، جرقه و انگیزه آگاهی و آگاه سازی جامعه بوده و با برخورداری از چنین روندی، عناصر مختلف اجتماعی شامل اقتصاد ، سیاست ، صنعت ، قوانین و...  بازتولیدی سازنده ، جهشی و پویایِ رو به تکامل‌ خواهند داشت. همچنین نقد ، مُوَجّدِ اندیشه نوزایی در اندام‌های مختلف اجتماع شده و تحقق جامعه‌ای مردم سالار ، تعقل‌گرا و قانونمند را که در آن نهادهای مختلف مدنی نظیر مطبوعات، احزاب، تشکل‌های مختلف مردمی، NGOها و اتحادیه‌ها که کارکرد طبیعی و تاثیرگذار خود را داشته باشند میسر خواهد ساخت.از سوی دیگر فرهنگ نقد با ایجاد روحیه خودباوری و اعتماد به نفس در نهاد جامعه و در بطن و متن آن ، به رشد و بالندگی مادی و معنوی جامعه کمک شایانی نموده و زمینه‌های جمود فکری ، عَصَبیّت ، دُگْماتیزم، استبداد و اتوریته را نزد لایه‌های مختلف اجتماع از بین خواهد برد. همچنین نقد و نقادی اسباب نهادینه‌سازی خِرَدورزی ، علم باوری ، کلان‌اندیشی مصالح ، نوگرایی سیاسی و خودسازی جامعه را فراهم نموده و زمینه‌های رشد عقلانی همه‌جانبه اجتماع را سبب خواهد شد.

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد