گذار - درد را باید گفت ...

وبلاگ شخصی مهندس حامد محقق

گذار - درد را باید گفت ...

وبلاگ شخصی مهندس حامد محقق

مقـاله – دانستن ، حق مردم است. ، حامد محقق

¤ مقـاله –  دانستن ، حق مردم است.

? حامد محقق

 بی شک یکی از مظاهر مدرنیته که سر و صدای زیادی بر پا کرده بوجود آمدن فضاهای مجازی با قابلیت اثرگزاری شگرف در افکار عمومی ، فراتر از مرزهای جغرافیایی می باشند. « اینترنت » را باید شروع این فرآیند جهانی به حساب آورد. پروسه ای که با ایجاد « سایتها » و « وبلاگهای » با دامنه گسترده ، بیش از پیش تداوم یافت و هر کسی به فراخور دغدغه ، نگرش و دیدگاه خود نسبت به مسائل گوناگون مختلف سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و نیز علاقه به  بسیاری موضوعات ، از مثبت بی نهایت تا منفی بی نهایت ، قدم در این وادی گذاشت. سایت ها و وبلاگهایی که در عرض چند سال ، رشدی قارچ گونه داشته اند و همچنان نیز با قدرت به پیش می تازند. اما همیشه این سوال ، ذهن را به خود مشغول داشته است که هدف از ایجاد چنین امکاناتی چه می تواند باشد؟ آیا قرار است که در این فضاها نیز همچنان به کپی برداریهای ناشیانه و تقلید های تصنعی خود ادامه دهیم ؟ یا می خواهیم طرحی نو با خلاقیت های بدیع در اندازیم؟ هر چند سوالات متعدد متنوع دراین زمینه مطرح است ولی در نهایت این پرسش های اساسی و بنیادین مطرح می شود که :

 Œچه موقع می خواهیم انسان « تولید کننده »باشیم و دست از مصرف بدون حد و مرز برداریم؟ چرا که باید دانست که انسان تولید کننده ، انسان مُبدِع ، خلّاق و مولّد است که همانطوری که ماشین می سازد؛ ایمان می سازد ، اندیشه می سازد و تکنولوژی می سازد.

 چه موقع می خواهیم از قالب تنگ«شعار »های جذّابِ دهن پر کنِ بدون عمل ، فاصله بگیریم؟

 Žچرا از پیشرفت و توسعه و نیز مظاهر مدنیّت و مدرنیته نقاط منفی آنرا بیشتر پر وبال داده و برجسته می کنیم و در نتیجه همگان را به نوعی بدبینی تغییر ناپذیر نسبت به این موارد سوق می دهیم؟

 متاسفانه باید قبول کرد که اکثر مردم کشورهای در حال توسعه به آفت « راحت طلبی » و نیز « طوطی وار » عمل کردن مبتلا هستند که تغییر این نگرش زمان زیاد ، انرژی فوق العاده ، صبری تمام نشدنی و دیدی عمیق و دقیق را نیاز دارد. به هر حال اگر از این مقدمه تلخ اما منطبق بر واقعیت عبور کنیم. می رسیم به جانمایه این مقاله.

زمانی که از دیار ، شهر ، خانه و وطن سخن به میان می آید همه قلبها بی درنگ به تپش در می آیند چرا که وطن چیز دیگری است که انصافا قدر و قیمتش در دیار غُربت بیشتر نمایان تر می گردد. بی تردید همه دوستدار توسعه و پیشرفت شهر خود می باشند و به طُرُق مختلف سعی در اِبراز این علاقه قلبی خود و علاقه مندی به کمک برای رسیدن سریع به این مقصد می باشند. زیاد دور نرویم . انتخابات مجلس هشتم را که چندی قبل برگزار گردید ، بار دیگر با ظرافت مرور کنیم. انتخاباتی که موجبات ایجاد تریبون تاثیر گذار ، در فضای انتخابات را فراهم کرد که علاوه بر خود کاندیداها ، طرفدارانشان نیز از این فرصت استفاده کردند تا خودی نشان دهند . از کمکاریها ، کمبودها ، مشکلات و عقب ماندگی های شهرستان داد سخن دادند و از راهکارها و راهبردها گفتند. از مقایسه شهرها تا جاده و اتوبان ، از صنعت تا کشاورزی و خیلی موضوعات خرد و کلان ِدیگر مطرح گردیدند که صرف نظر از درستی و یا نادرستی ادّعاها ، مسائل در شفافیت حداکثری و پنهان کاری حداقلی بیان گردیدند که این مهم از لوازم قانونمندی و قانونگرایی می باشند. در این ایام بازار سایتها و وبلاگها بی نام و با نام نیز داغ بود و خیلی هابیکار ننشتند و با صرف وقت زیاد ، تلاشی ستودنی ، قابل احترام و صد البته پردامنه به متناسب با کاندیدای برگزیده خود مطالبی را در جهت حمایت کاندیدای خود و یا در جهت تخریب نامزد رقیب به رشته تحریر در آوردند.

پس در نگاه اول این گامها ، گامهای مثبت رو به جلو برای توسعه شهرستان می باشند که زمینه آشکار شدن مشکلات و احیانا بی مدیریتی ها و ... را فراهم می آوردند. اما بلافاصله بعد از مشخص شدن نتیجه این کارزار نَفَس گیر ، خیلی از این سایتها و وبلاگها به مانند گذشته که به عادت بدل شده ، به خواب نوشین چهار ساله رفتند تا احیانا بعد از این بازه زمانی مجددا با شگردهای جدید و با کشف برخی مشکلات لاینحل رو به تزاید ، تنور انتخابات را گرم کنند . همه حرفهای جالب ، همه دغدغه ها و بسیاری موضوعات مطرح در ایام انتخابات خیلی ساده مثل سرابی زود گذر به بوته فراموشی سپرده شد؛ انگار نه انگار که نطق های آتشین گوش فلک را کر کرده بودند ! انگار نه انگار که واعظین ستادها با سخنرانی های خود تا نیمه های شب ، مردم را بی خواب کرده بودند. آن هم با آنهمه آب و تاب ...؟!

 اما باید قبول کرد که حافظه کوتاه مدت ناپایدار ما نسبت به حافظه بلند مدت مانا ، بیشتر کارکرد دارد. با این وجود هنوز هم در میان اهالی میانه افرادی هستند با عزم و اراده. افرادی دردمند و درد آشنا که آرمانی جز پیشرفت محل زندگی خود را ندارند. افرادی که حتی سپری شدن موسم انتخابات نیز از دغدغه هایشان نکاسته و همراه همیشگی شان می باشند. هنوز برخی از این افراد دگر اندیشِ دگر باش در وادی فضای مجازی نیز به زیبایی و با متانت قلم فرسایی می کنند. وجود انواع سایت ها و وبلاگهای متعلق به شهروندان میانه ای شاهدی زنده بر این مدعاست. می گویند ، می نویسند و می شکنند سکوت سنگین بی تفاوتی و عدم وجود روحیه نقد و انتقاد حاکم بر مردم شهرستان را. سکوتی که بعضی مواقع تحملش بسیار عذاب آور می شود. برخی نیز همچنان به اظهار نظرها و خطابه های شفاهی خود ادامه می دهند.

 ولی باید قبول کرد که گفتن و نوشتن صِرف ، فقط نصف راه توسعه است. آن هم اگر نوشتنی باشد که زایش و رویش فکر در آن باشد در غیر این صورت ، اگر نوشتنی باشد که روح سکون و ایستا بودن را القا کند و تقلید و کپی برداری صرف باشد حال انسان را بر هم می زند. نیم دیگر و صد الیته مهمتر  راه توسعه، عَمَل است. همانی که ما جهان سومی ها همیشه از مواجه با آن فرار کرده ایم. همانی که با اوضاع مزاجی ما نمی سازد! ما و عمل...؟! چه ترکیب نامانوس وضد حالی...؟!

مثل اینکه ذات ما را با شعار و شعار گرایی سرشته اند و عمل مقوله ای ناشدنی و نا ممکن است و حرکت در راه رسیدن به آن دور شأن ماست!؟ مثل اینکه خودمان نیز باور کرده ایم که در شعار و ادبیات شفاهی در دنیا بی نظیر باشیم و در عمل و ادبیات مکتوب نزدیک به صفر ...! عملکرد ما در طول سالها که بازتاب این حقایق است.

به هر حال روی سخن این مقاله با افرادی است که دغدغه توسعه میانه را دارند و از نامهربانی ها ، کم تحملی ها ، کم کاریها و مدیریت های ضعیف و مشکلات بی پایان مردم به ستوه آمده اند و سودای میانه ای پیشرفته را در سر دارند. افرادی که اتفاقا از اهالی اندیشه و قلم اند . افرادی که قلم را در برابر اندیشه های خود وادار به کُرنش کرده و اُنس و اُلفتی نا گسستنی با آن دارند. دوستان برای یک بار هم که شده ، بیایید دست در دست هم دهیم و میانه مظلوم مان را به جایگاه واقعی خود برسانیم. بیایید از قالب شعار و حرافی های بی حاصل و جزیره های جدا از هم فاصله بگیریم . پیشرفت میانه را راهبرد خود تعریف کنیم و راهکارهای رسیدن به آن را با همراهی و همگامی هم ترسیم کنیم. بیایید گرد هم آییم و مکانی فاخر با اندیشه های سِتُرگ بوجود آوریم که در آن آشنایی مردم با حقوقشان و  وظیفه مدیران در قبال مردم را به فرهنگ تبدیل کنیم...

باید با آگاه سازی مسائل ، مدیران را وادار به عمل با بالاترین کارکرد کنیم .  باید با گفتار و نوشتار خود مسئولان را مجبور کنیم که بدانند کوچکترین اهمال کاری شان از طرف مردم گناهی نابخشودنی تلقی شده و کوچکترین فعالیت مثبت شان شایان تقدیر خواهد بود. چرا که مردم این - ولی نعمتان جامعه - صاحبان اصلی این مرز و بوم هستند و مردم بهتر از هر کسی می توانند قضاوت کنند و خوشا به حال افرادی که مردم با نام نیک از آنها یاد می کنند...

در پایان باید بدور از هرگونه تعصب و جانبداری ، اعتراف کرد که « قافلان » ، به عنوان تنها زبان گویای مردم میانه ، در این چند سال حضوری اثرگذار داشته است و هنوز هم با وجود بسیاری مشکلات ریز و درشت ، دانستن را حق مردم می داند. لذا بر تمام اصحاب اندیشه و قلم فرض است که قدم پیش گذارند و با اندیشه و قلم خود این نهال نورس و دانستن ، این حق مردم را پاس دارند. طلوع قافلان ، نشاطی بهجت آور در کالبد میانه دمید و باید خورشید قافلان در سپهر میانه تلالویی ماندگار داشته باشد که این ماندگاری نیازمند این است که قافلان را از خود بدانیم که قافلان زبان گویا و چشم بینای مردم میانه است.

نظرات 1 + ارسال نظر
احمدی دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 19:56


آقای محقق قطع و وصل برق مکررا کارم را ایراد داد . این مطلب کامل بنده است لطفا وصولی ها دیگر را که یا با خطا همراه شد یا پیست و کپی ناقص داد نادیده بگیرید . لطفا




سلام علیکم .
مستحضرید که حیات جامعه و به روز بودن آن به میزان سرعت تبادل اطلاعات و به توزیع به هنگام و به مقدار آن وابسته است . طبیعی است ظهور قافلان در شرایطی که در دیگر نشریات محلی کمتر به نقد و تذکر موارد می پرداختند حضور ارزشمندی بود ه و همچنان نیز هست . باید قدر فرصت ها را فهمیدو دانست بودن یا نبودن قافلان خیلی مهم است ؛ چون یک رسانه است . چون توانست به وظیفه اطلاع رسانی خود برابر آنچه در صدر آوردم عمل کند . اما آنچه خیلی مهم است حفظ استقلال است . باید دید آیا مدیر مسئول محترم آن همچنان که از اول اعلام کرده بر استقلال آن پای خواهد فشرد و جرات نقد همه و بخصوص عملکرد نمایندگان را بدون کوچکترین تعصب به خود خواهد داد ؟ یا در این کار دچار وسواس خواهد شد ؟ البته من خودم خیلی امیدوارم آنگونه باشند انشالله . من غالب مقالات قافلان را از طریق سایت آن می خوانم نکته ای که هست این است که نوشتن مقالاتی با الفاظ غنی ! و غلیظ که قابل فهم عامه مردم نیست از سوی برخی از دوستان نویسنده نخواهد توانست کارایی و اثر بخشی لازم را داشته باشد . من قلم هایی را که هم هوای چپ و هم هوای راست را دارند نمی پسندم . قدری ساختار شکن بودن و از همه افکار استفاده کردن بهتر است . به نظر من آفتی که قافلان را در آینده می تواند مورد تهدید قرار دهد این است که به تعدادی محدود از نویسندگان تکیه بدهد . این خیلی خطر ناک است چرا که آن را جهت دار می سازد گرچه مدیران آن در پی آن نباشند . در هر حال قافلان نیاز شهر است و کاش قافلانهای زیادی می توانستند در این عرصه حضور یابند . این در مورد کلیت قافلان . اما در مورد مطلب ویژه تان : من از اینکه تعداد جزیره ها زیاد باشد ابدا نگرانی ندارم چرا که هر قدر اصحاب قلم و مطبوعات زیاد تر گردد به همان مقدار قدرت تحلیل ها و فضای اظهار نظرات نیز توسعه می یابد . نباید نگران حضور دیگر ان بود . من خبر دارم تعدادی هم در راهند که در عرصه مطبوعات شهر حضور یابند .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد